ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!

ساخت وبلاگ
سپردم دست هر ناکس شدی رسوای من نرنج از من چه میدانستم این دلّال غم! خوشی را می ستاند راحت از دنیای من یکی را میشناسم مثل سایه با من است ولی هرگز نمی اید به رویا های من چه کردی تو نگفتی من دلم خون میشود شنیدم با رقیبان می نشینی جای من چه ب ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 251 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 14:31

مثل ابری که دلش تنگ شده می بارم به طبیب ام برسانید سلامی از ما دادِ ما هم برسد باز کمی بیمارم بجز از عشق متاعی نخریدم ،افسوس بخت برگشته کاسب این بازارم خبری نیست در این دایره عشق دگر گرچه عمریست در این دایره چون پرگارم دلم ایکاش کسی حرف ت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 329 تاريخ : يکشنبه 14 آبان 1396 ساعت: 14:31

ای عشق ، نگفتی که چرا فکر فراری؟! درد است بگویی که مرا دوست نداری مشکل بتوانم ز تو من دل بکنم دوست این چیست در این عمق وجودم که تو داری عمریست که من دلخوش و در حسرت انم من دایره باشم تو به ان نقطه گذاری گفتم به تو یادت نرود قول و قرارت با ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟!...
ما را در سایت ای عشق ،نگفتی که چرا فکر فراری؟! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : akbarheidari بازدید : 247 تاريخ : جمعه 12 آبان 1396 ساعت: 18:36